وقتی غمگینی، بیشتر دوسش داری. هر چی غمگینتر، شیداتر. اصلاً اون روز هم که علف زده بودی و خودآگاهت خابیده بود و ناخودآگاهت شرّه کرده بود تو کلِّ آگاهیات، واسه همین اونقد گریه کردی. واسه همین تو بغلِ یخزدش گفتی برگرد. که برنگشت تا تو برگردی به همون حالتِ سفت و سختات.
پن: برنامه بذاریم زودتر بمیریم. فرار کنیم. برنگردیم اینجا. اصلاً زنده نمونیم. حالا هر چی.