برای دیدن، برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقه‌ی چاهی، در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد.

برای دیدن، برای شنیدن

یک پنجره که مثل حلقه‌ی چاهی، در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد.

پنجاه و دو.

اون لحظه که صبح از خاب بیدار می‌شی و می‌فهمی خابشو دیدی، و بیدار که شدی غصه نمی‌گیرت‌ات. گوشی رو برمی‌داری و براش می‌نویسی: 

«.Hold Me While I Lose My Grip»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد