اگه قرار بود بدم از روی این روزام یه فیلمی بسازن که البته لزومی هم به اکرانِ خصوصی و عمومیاش نبود، صحنهی اولش رو با گرفتن سرم توی کاسهی پرآبِ دستشویی شروع میکردم و شمردنِ عددها: بیست چهار، بیست و پنج و میرفتم تا جایی که کلهمو، با جهش و فشار، محکم عقب بکشم و توی آینه به گودی زیر چشمام نگاه کنم. گودیهایی که روزبهروز وسیعتر میشن، و البته تنها دفاعِ من اهمیت ندادنه.
تعجب میکنم از اینکه چقد میتونم دوسِت داشته باشم. :*
بیا بغلم >>><<<
النازِ نازترینِ من. :*